تحلیلی بر پرونده بازیگری پرویز پرستویی به بهانه اکران دو فیلم از او
"پرویز پرستویی" تا همین امروز هم یکی از بزرگ ترین بازیگران تاریخ سینمای ایران است
حتی اگر همین امروز بخواهد عطای بازیگری را به لقایش ببخشد، باز هم آنقدر اعتبار دارد که تا سال ها، از او به عنوان بازیگر بزرگی یاد کنیم.
"پرویز پرستویی" با وجود اینکه اولین فیلم بلند سینمایی خود را با دیپلم افتخار جشنواره شروع کرد اما بازیگر چندان خوش شانسی نبوده؛ حداقل در دهه اول فعالیتش.او پس از این فیلم که در ابتدای دهه 60، ساخته شد، بیش از یک دهه در فیلم های نه چندان شاخصی بازی کرد که نتوانست استعدادهای نهفته در وجود او را شکوفا کند.از "پیشتازان فتح" و "سازمان 4" تا "شکار"، "حکایت آن مرد خوشبخت" و "مار".او در تمام آن سال ها، جلوی دوربین سینمایی و تلویزیونی بود و خاک صحنه ها را می خورد و هنوز مطرح نشده بود.
سال 73، اما می توانست سال انفجار تمام این در سایه قرار گرفتن ها باشد، بازی خاص و قابلتوجه پرستویی در فیلم "آدم برفی"داوود میرباقری، میتوانست سکوی پرتاب پرستویی به سطح اول بازیگری در ایران باشد. اما فیلم برای مدتی توقیف شد و اجازه نمایش پیدا نکرد و گویا روند دیده نشدن های پرستویی همچنان ادامه داشت حتی با وجود پخش سریال "امام علی (ع)" باز هم نام پرستویی، هم وزن بازی هایش نبود.
اما روزهای نه چندان آفتابی پرستویی در سال 74 و با بازی در فیلم "لیلی با من است" تمام شد؛ فیلمی که توانست دیپلم افتخار بازیگر نقش اول مرد را برای پرستویی به ارمغان بیاورد.پرستویی در این فیلم به مدد فیلمنامه ظریف "کمال تبریزی" و "رضا مقصودی"، توانست لایه های جدیدی از بازی خود را به تصویر بکشاند.لایه های جدیدی که در کنار جسارت مثال زدنی فیلمنامه در پرداختی کمیک از یک جریان بر بستر جنگ، خود را بیشتر و بهتر نشان دهد؛ پرستویی بتواند تلورانس لفاظی های کلامی و بازی های فیزیکی خود را آنچنان متعادل نماید که سبب خلق نقشی جدید و البته ماندگار در سینمای ایران شود.پرستویی با این فیلم کالت، توانست خود را به همه مردم بشناساند.او برای رسیدن به چنین جایگاهی، مرارت های بسیاری کشیده بود.
این تجربه لذتبخش با تبریزی سبب شد تا او در فیلم بعدی او نیز نقش آفرینی کند: "مهر مادری" برای پرستویی حکم یک فیلم کاملا معمولی را داشت.سریال های آن سال های او یعنی "آوای فاخته" و "زیر چتر خورشید" نیز نتوانستند بازی های جدیدی از پرستویی به تصویر بکشند.
اما طوفان عظیم حاتمی کیا، ورژن دیگری از توانمندی های پرستویی را به همه نشان داد."آژانس شیشه ای" سال 76 ساخته شد.یک فیلم درجه یک و تاریخ ساز در تاریخ سینمای ما؛ فیلمی که در کمال حیرت، همه چیزش یک دست و بدون نقص از آب درآمده بود.پرستویی این فیلم، قابل قیاس با پرستویی 14 سال قبل نبود.بالاخره همان فیلمی که می توانست آن بازی خارق العاده را از پرستویی بکشد، ساخته شد و "حاج کاظم" شد یکی از جاودانه ترین کاراکترهای تاریخ سینمای ایران.جنس خشم و عصیانی که پرستویی در این فیلم به نمایش گذاشت، مختص به خود او بود که تا آن زمان در سینما نشان داده نشده بود.یک عصیان فرو ریخته که در پناه سکوت حاج کاظم، دغدغه های درونی آن مرد را فریاد می کشید."حاج کاظم" گل سرسبد نقش های پرستویی شد به گونه ای که خود او نیز بارها تاکید کرده، رگه هایی از این نقش، در جسم و جان او وجود دارد.همان اتفاقی که با "هامون" برای شکیبایی رخ داد این بار با "آژانس شیشه ای" برای پرستویی رقم خورد و به زعم بسیاری از دوستان و حتی منتقدانش، او تا به امروز نیز نتوانسته خود را از این نقش جدا ببیند.یک نقش جامع الاکناف که سبب شد پرستویی در هر نقش دیگری که بازی می کند، تجسمی کوچک از زیرشاخه های اخلاقی و رفتاری حاج کاظم را برای مخاطبش تداعی نماید.
حالا دیگر پرستویی، یکی از مرد اول های بازیگری سینمای ایران بود.توانمندی های حرفه ای او در به تصویر کشیدن کاراکترهایی با نقش های کمدی و رئال، به بهترین شکل ممکن خود را نشان می داد و او را به عنوان یکی از معدود بازیگران صاحب سبک در سینمای ایران معرفی می کرد.
فیلم های بعدی پرستویی در نیمه دوم دهه هفتاد، همگی با بزرگان بود.فیلم هایی که اگرچه جزو آثار خوب سینمای ایران بودند اما نتوانستند آن بازی جانانه را از پرستویی بکشند اما در تمام این فیلم ها، پرستویی، حتی بالاتر از نام فیلم قرار می گرفت روندی که تا ابتدای نیمه اول دهه هشتاد به طول انجامید.پرستویی در آن سال ها در فیلم ها و سریال های مهمی بازی کرد که تمامشان دیده شد.
اما در سال 82، او گوشه های دیگری از توانمندی های خود را با "مارمولک" به تصویر کشید.او در این فیلم تمام ریزبینی های بازی در "لیلی با من است" را تقویت کرد و چارچوبه های فضای کمیک شخصیت محور در سینمای ما را، متناسب با سبک منحصر خود تغییر داد.یک بازی به شدت کنترل شده و هوشمندانه از پرستویی که اجازه غلوآمیز شدن لحن زبان بدن را به او نمی داد؛ در چنین خلسه ای بود که مخاطب متوجه اکت نمی شد؛ پرستویی با این نقش حقیقتا زندگی کرد و توانست سومین اتفاق بزرگ زندگی سینمایی خود را به رخ کشیده و نشان دهد هنوز هم بازیگری با استعدادهای بالقوه متحیرکننده ای است.او توانست با این فیلم دومین سیمرغ بلورین جشنواره را در کنار دو دیپلم افتخار خود قرار دهد.
موفقیت های پرستویی در نیمه اول دهه هشتاد، به همین فیلم ختم نشد.او سال بعد در "کافه ترانزیت" بازی کرد که یک فیلم متوسط با رگه های شبه هنری بود.سال 83، او باز یکی از بهترین های سینمایی خود را آفرید."بید مجنون" و حکایت مردی که می بایست دو نیمه متفاوت از زندگی خود را نشان می داد.سرگشتگی های مرد نابینایی که حال با موفقیت آمیز بودن عمل چشمش، آن سرگشتگی ها، رنگ شیدایی به خود گرفته بود.پرستویی با توانمندی خود به خوبی توانست صحنه های ناباورانه نویسنده ای سرگشته را در تنزل مقام حب از خدا به خلق خدا به تصویر بکشد و خودخوری های درونی را به شکلی خارق العاده به مخاطب خود منتقل کند؛ گوشه ای دیگر از عصیان نهفته در بازی او، در این فیلم غلیان می کند.سیمرغ بلورین نقش اول مرد را برای سومین بار به خانه برد و باز هم کانون توجهات را به سمت خود جلب کرد.
یک سال بعد، او با "به نام پدر" در فیلم دیگری از "ابراهیم حاتمی کیا" حاضر شد. فیلمی که در کنار تمام اغتشاشات روحی برای او، یک غلیان احساسی نیز محسوب می شد.اغتشاشات روحی برای مردی که خود را صاحب حق می دانست اما می بایست ایستادگی می کرد و غلیان احساس برای دخترش که مستقیما سبب شده بود تا او پایش را از دست دهد و همسری که سنگ صبور دردهای او بود.باز هم دگردیسی بازی از خشونت های دنیای مردانه به یک احساس گرایی صرف در تعامل با دنیای زنان و البته عصیان هایی که همیشه با او بود و هست که وجه بارزش را می توان در آن سکانس باشکوه حرف زدن با خدا به عینه مشاهده کرد.این بازی درخور توجه، سیمرغ بلورین جشنواره را برای دومین سال متوالی از آن پرستویی کرد تا او با چهار سیمرغ و دو دیپلم افتخار، پرافتخارترین بازیگر مرد سینمای ایران تا به امروز لقب بگیرد.
از آن سال تا به امروز، پرستویی، انتخاب های متعددی نداشت.اکثر آثار او، در حوزه سینمای دفاع مقدس یا آدم های مرتبط با جنگ خلاصه می شود.او دیگر نقش کمدی بازی نکرد و در فیلم های اجتماعی بسیار کمی حضور یافت.به همین دلیل است که حضور او در فیلم هایی از یک دست، مخاطبان فراوانش را به این حقیقت می کشاند که او دوست دارد نقش های متمایل به شخصیت "حاج کاظم" را تکرار کند.
او این روزها فیلم های "مهمان داریم" و "شب، بیرون" را به روی پرده دارد، چند ماه پیش هم "امروز" میرکریمی را به روی پرده داشت.فیلم هایی که سلامت روایی و بصری دارند؛ عنصری که در تمام انتخاب های پرستویی می توان آن را به وضوح دید.او در "شب، بیرون"، 72 ساعت بیدار ماند و بازی کرد؛ بازیگری که نشان می دهد هنوز هم قصد طغیان دارد و می داند که پتانسیل های او هنوز شکوفا نشده است.نه تنها او، بلکه اهالی سینما نیز می دانند، پرستویی هنوز تمام نشده است اما یک فیلمنامه ظریف می خواهد و یک کارگردان هوشمند تا این سینما بار دیگر بتواند طوفان سهمگین دیگری را از شکل بازیگری پرستویی به چشم ببیند.پرستویی حتی اگر آرامترین شخصیتها را هم بازی کند، کاری که در «امروز» انجام میدهد همچنان عصیانی درونی در بازیاش است و این شاید مهمترین برگ برنده او در این سالها باشد. آتشفشانی که میتواند روشن شود... عصیانی که میتواند تبدیل به طغیان شود.
این نوشته توسط خبرنگار تسنیم : مجتبی اردشیری